برای هزارمین بار آرزو کردم کاش بودی
کاش بودی تا تو بغلت ولو می شدم و سرمو به سینت می چسبودمو چشمامو می بستم.
بعد نفس عمیقی می کشیدم و ریه هامو از عطرت پر می کردم .
کاش بودی تا تو همون حالت برات از نبودنت حرف بزنم ؛ حرف بزنمو بگم که چقدر تو این مدت تنها بودم . بگم و بگم و ازت بخوام که تا همیشه پیشم بمونی .
کاش بودی تا بی هوا لباست از اشک چشمام خیس می شدن و می فهمیدم که خواب نیستم ؛ می فهمیدی که خواب نیستی .
تو هم منو از خودت جدا می کردی و بانوک انگشتات اشکامو پاک می کردی و با اخمی دلنشین[از همون اخمایی که من عاشقشونم ، از همونایی که اونقدر شیطونی می کردم تا از همون اخمای خوشگلتو ببینم]با همون اخما می گفتی حق نداری گریه کنی . این یه دستوره خوشگل خانم .
منم میون گریه لبخندی به پهنای اقیانوس آرام می زدمو و میگفتم نوچ.
تو هم غلقلکم می دادی.
شیرینه نه ؟؟؟
کاش بودی !
کاش بودی
چون بودنت شیرین تر از تمام اتفاقاته !
زندگی من
کاش بودی